آزادی سیاسی(قسمت چهارم)
نوع دیگری از آزادی، آزادی سیاسی است که ظهور و بروز آن بیشتر در جامعه است و به اصطلاح وجود آن در جامعه جایگاه مردم را در ارتباط با حکومت بیشتر تبیین میکند. قدرت نظارت بر حکومت، اعتراض بر بعضی از تصمیمات، آزادی بیان و … همه و همه را طفیلی آزادی سیاسی میتوان دانست.
البته آزادی سیاسی معمولاً به معنای مجاز بودن مردم و افراد جامعه در گفتار و نوشتار علیه بعضی از اقدامات دولت است و این دو را از مهمترین موارد، خواستهای محافل میدانند لذا آزادی تا محدوده دفاع از عملکرد دولت را آزادی سیاسی نمیدانند؛ چون هر حکومتی از این نوع آزادی استقبال میکند و مطلوب هر حکومتی است گرچه حکومت علی علیه السلام را باید از این قاعده مستثنی کرد.
آزادی سیاسی به معنای واقعی خود، ارزشی است که تحقق عملی آن، جز در سایه باور عمیق دولتمردان و برخورداری آنان از ویژگیهای تربیتی و روحی خاص میسر نخواهد بود؛ زیرا احترام به آزادی مردم امری نیست که با هر طرز تفکری و هر روحیهای و اخلاقی سازگاری داشته باشد. بدون پیش نیازهای لازم آزادی سیاسی هیچگاه در جامعه تحقق پیدا نمیکند و لذا زمینههای آن را هم مردم و هم دولتمردان باید در خود به وجود بیاورند.
در حوزه بحث، آزادی سیاسی را میتوان در بخشهای زیر تقسیم بندی کرد:
۱ – آزادی اندیشه
۲ – آزادی عقیده
۳ – آزادی بیان
۴ – آزادی عمل
وقتی مشاهده می شود در یک دوره دولت مردمی صدها افترا و دروغ بر حکومتی بسته می شود موضوعی است فرا تر از آزادی که نیاز است در عین مجاز دانستن انتقاد از سیاه نمایی علیه یک دولت جلوگیری شود و انصاف را فرهنگ سازی کرد.در دولت های دینی و مبنتی بر اسلام انتقاداز عملکرد دولت حرکت به سمت جلو است نه ترویج دروغ و افترا در بین مردم به اسم آزادی. اصولاً همانطور که توضیح داده شد، این آزادیها زمانی میسر است که کارگزاران را میکروب نخوت و بزرگ بینی بیمار نکرده باشد و کارگزار حکومتی به خود به عنوان عقل کل نگاه نکند. در غیر این صورت انتظار استبداد و جدایی مردم از حکومت میرود. از طرفی ساده زیستی و تماس مستمر با مردم باعث برقراری حکومت مردمی می گردد. رهبر انقلاب در بیانی در شرافت دولت نهم می فرمایند:شرافت شما در همسطح بودن با ملت ،ساده زیستی و تماس و انس مستمر با مردم است و تجلی عملی این خصوصیات در رفتار رئیس جمهور و هیأت دولت باعث جلب اعتماد بیشتر مردم و ریشه کن شدن بلای اسراف و اشرافی گری می شود.
حضرت علیه السلام در این خصوص میفرماید: وان من اسخف حالات الولاه عند صالح الناش ان یظن بهم حب الفخر و یوضع امرهم علی الکبر[۱] یعنی: در دیده مردم پارسا، زشتترین خوی والیان این است که در مورد آنان گمان فخردوستی و بزرگ فروشی رود و کردارشان به حساب کبر و خودخواهی گذاشته شود.
[۱] – نهج البلاغه – خطبه ۲۰۷
مطالعه بیشتر: