فرشتگان (قسمت اول)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

فرشته موجودی است آسمانی که دارای سیرتی نیکو و صورت بسیار زیبا است. که از دید بشر پنهان است به فرشته فریشته هم گفته می شود فرشتگان مخلوقاتی هستند که خداوند متعال آنها را برای اهداف گوناگونی خلق کرده است که مراتبی بالا و والا دارند و موجوداتی رابط بین فرش و عرش اند، فرشتگان جز برای عبادت و تابعیت آفریده نشدند و همواره تسبیح گوی خالق خویشند و به اوامر و وظایف خود عمل می کنند، در قرآن کریم بیش از ۱۰۰ مرتبه از فرشتگان یاد شده است،آیات بسیاری در مورد صفات، ویژگی ها ، مأموریت ها و وظایف فرشتگان وجود دارد حتی قرآن ، ایمان به ملائک را در ردیف ایمان به خدا و انبیاء و کتب آسمانی قرار داده است و این گواه بر اهمیت بنیادین این مسأله است: آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله:”پیامبر اسلام به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده، و مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او و کتابها و رسولانش همگی ایمان دارند”[۱] فرشتگان پاک ترین موجودات خلقت اند، فرشتگان درباره پروردگار خویش به جهت وسوسه های شیطانی اختلاف نکردند و برخورد های بد با هم نداشته و هیچ گاه راه جدایی نرفته اند، کینه‏ها و حسادتها در دلشان راه نداشته و عوامل شک و تردید و خواهشهای نفسانی، آنها را از هم جدا نساخته است، و افکار گوناگون آنان را به تفرقه نکشانده، فرشتگان بندگان ایمانند، و طوق بندگی به گردن افکنده و هیچگاه با شک و تردید و سستی، آن را بر زمین نمی‏گذارند، در تمام آسمانها جای پوستین خالی نمی‏توان یافت مگر آنکه فرشته‏ای به سجده افتاده، یا در کار و تلاش است، طاعت فراوان آنها بر یقین و معرفتشان نسبت به پروردگار می‏افزاید، و عزت خداوند عظمت او را در قلبشان بیشتر می‏نماید.[۲]


[۱] بقره – ۲۸۵

[۲] – خطبه ۹۰ نهج البلاغه

مطالعه بیشتر:

چهار فرشته مقرب (قسمت دوم)

ملک الموت (قسمت سوم)

فرشتگان و جنگ بدر (قسمت چهارم)

جبرئیل یا روح خدا (قسمت پنجم)

صفات فرشتگان (قسمت ششم)

هاروت و ماروت (قسمت هفتم)

بارگذاری فایل BGL دیکشنری Babylon برای آشنایی با فرشتگان (قسمت هشتم)

رقیب و عتید (قسمت نهم)

آیا فرشتگان مونث هستند؟ (قسمت دهم)

آزادی(قسمت دوم)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

خدا انسان را آفرید و برایش شریعت فرستاد. در شریعت به مقتضای زمان ارسال رسل، مجموعه‌ای از قوانین، از امرها و نهی‌ها را مقرر داشت – و البته بنای عقلا نیز در قانونگذاری چنین است – و اگر پیامبران الهی در بیان شریعت خود شیوه‌ای بهتر تصور می کردند، حتماً به بیان آن می‌پرداختند. و آن مسیر بهتر را به پیروان خود می‌آموختند. همین سکوت آنان دلیلی بر نبودن شیوه بهتر است. بیان امر و نهی‌های الهی، بیان حدود و ثغور آزادی تعریف شده بشر توسط خداوند تبارک و تعالی است. خداوند تبارک و تعالی همراه خلقت بر خلاف دیگر مخلوقاتش که ما از آنها سراغ داریم، آزادی انسان را نیز خلق کرد. از زبان هیچ پیامبر و یا امامی نرسیده است که انسان در ابتدای خلقت از آزادی برخوردار نبود و بعداً به او اعطا شد، یا اینکه انسان اولیه اجازه استفاده از نعمتهای خداوندی را نداشت مگر آنکه بعد از هر بار اجازه گرفتن، مجاز به بهره برداری از نعمتهای الهی بود و یا اینکه هر کس در هر کاری باید از او اجازه بگیرد، در حالی که می دانیم از افتخارات بشر بر دیگر مخلوقات عجین بودن آزادی با خلقتش است. اگرچه خوردن میوه ممنوعه تخطی از امر خدا بود، لکن نمادی گویا از اراده و آزادی انسان در ابتدای خلقت است. آنجا که ذات باری تعالی انسان را خلق می کند و  بر او، امر و نهی هم می‌کند، به تعبیری ضمن اعلام نعمت آزادی حدود و ثغور آزادی را از منظر الهی که البته به دلیل اشرافیت بر بشر جز خیر و صلاح نیست بازگو می‌نماید. ولی آدم، به واسطه برخورداری از همین نعمت از فرمان او تخلف می‌کند و این دلیلی بسیار متقن بر برخورداری انسان از نعمت آزادی است.

حضرت علیه السلام در ضمن خطبه‌ نود به شرح و توصیف این ماجرا چنین می پردازد “چون خداوند زمین خود را آماده ساخت و فرمان خویش را به اجرا رسانید، آدم علیه السلام را از میان خلق برگزید، و او را نخستین آفریدگان خود (از جنس بشر) قرار داد، وی را در بهشت خود جای داد، و روزی فراوان به او اعطا فرمود، و آنچه را که لازم بود از ارتکاب آن نهی کرده و به وی فهماند که اقدام بر این امر، ورود در نافرمانی اوست و مقام و منزلت او را در (نزد خدا) به خطر می افکند. اما آدم علیه السلام به انجام آنچه از ارتکاب آن نهی شده بود اقدام کرد تا چیزی را که علم خدا به آن تعلق گرفته بود وقوع یابد.”

پس ملاحظه می‌شود که ابتدای آزادی در مقابل امر ذات باری تعالی است، گرچه تخطی از امر او باشد و از همانجا شروع می شود و به دلیل همین نعمت آزادی، می‌تواند هم اطاعت امر کند و هم معصیت، می‌تواند هم در راه راست قدم نهد و هم نسبت به حقیقت اصلی کفر ورزد.

آزادی انسان در مقابل انسان

در گذشته مرسوم بود که انسانها را در جنگ به اسارت می‌گرفتند و یا از طرق مختلف مثل هجوم و یا شبیخون می‌ربودند و وجود آنان را به عنوان بخشی از ثروت خویش قلمداد می کردند و به همین دلیل به خود این اجازه را می‌دادند که آنها را بخرند و یا بفروشند. این گروه از مردم جامعه از کمترین نعمت‌های آزادی برخوردار بودند و از حقوق اولیه انسانی محروم می‌ماندند، و بسیاری از آنان از وضع بد زندگی و زیر فشار کارهای طاقت فرسا جان خود را از دست می‌دادند.

اسلام با وضع یک سری قوانین، برخی راه‌های به اسارت گرفتن انسانها را از بین برد و کم کم موجبات آزادگی تدریجی آنان را به وجود آورد و بعدها با رشد فکری بشر، خرید و فروش انسانها را به شکل خاص آن از بین رفت، لکن بردگی مدرنی پیش آمد که حقیقت آن همان معنا و مفهوم گذشته بود.

در اسلام خواسته شده است تا انسانها، انسان دیگری را ارباب خود نگیرند و نیز خود را به عنوان رب بر دیگری تحمیل نکنند، اسلام به انسان آموخت تا نه مرعوب دیگران باشد و نه تحت سلطه و سیطره دیگران قرار گیرد. از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل است که: «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراً»(نهج البلاغه-نامه ۳۱) یعنی: برده دیگران مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                                     زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

و از طرف دیگر در افکار و اندیشه‌های خویش انتخاب گر است، به گونه‌ای که حتی به اسارت افکار خویش نرود، چه رسد به اینکه در جوامع و حکومتها، اندیشه‌های متفاوتی وجود دارد و می‌آموزد که مردم به صرف اینکه اندیشه متعلق به خودشان است نمی‌توانند آن را مورد وثوق قرار دهند مگر آنکه از پایه و منطق استواری برخوردار باشد.

مطالعه بیشتر:

آزادی (قسمت اول)

آزادی (قسمت سوم)

آزادی (قسمت چهارم)

دسته‌بندی نشده

غم سنگین عنبرسر بعد از شهادت سیف الله

زمان مطالعه: 2 دقیقه

 

عنبرسر

   بعداز شهادت سیف الله در آن سحرگاه، غم سنگینی سینه شهید حمید عنبرسر را  می فشرد. داستان فرماندهی حمید و سیف الله داستانی آموزنده بود که اگر فرهنگ سازی می شد دیگر این نزاعها وجود نداشت. زمانی حمید فرماندهی محور را بعهده داشت و سیف الله معاون فرماندهی بودند لکن حسب تصمیمات متخذه مقرر شد حمید منطقه را به سیف الله بسپارد و مسئولیت یکی دیگر از مناطق را بعهده بگیرد. آنروز حمید را تا پشت منطقه همراهی کردیم و چون حدس  می زدیم در دیدار بعدی بعضی ها نباشند چند عکس به یادگار گرفتیم که اتفاقاً این عکسها ماندنی شد و تعدادی از همین دوستان به فیض شهادت نائل آمدند. متعاقب این مأموریت سیف الله فرماندهی منطقه را بعهده گرفت .در این دوران توانایی، ایمان، شجاعت و روش و منش سیف الله  برای  دوستان بیشتر مشهود شد. بعد از سپری شدن مدتی به دلایلی حمید دوباره به منطقه بازگشت و این بار در مقام معاون سیف الله . آنچه این جابجایی را ارزشمند کرد عدم تفاوت مسئولیت بود ، اینکه وقتی شخص تمام وجودش را قربانی دوست می کند ملاک جایگاه نیست بلکه ملاک تکلیف واگذار شده براوست. علق و وابستگی این دو نفر آنچنان زیاد بود که کمتر موقعی می توانستیم یکی از آنها را بدون دیگری ببینیم ، همیشه باهم ، کنار هم و برای هم بودند تا اینکه سحر گاه شهادت سیف الله فرا رسید. بعد از شهادت سیف الله غم سنگینی سینه حمید را می فشرد. بارها و بارها از رفتن سیف الله شهادتش برای من شکوه کرد و آرزوی ملحق شدن به او را داشت. بعد از شهادت سیف الله من خنده حمید را ندیدم و این دوری شاید یک ماه بیشتر بطول نکشید و حمید نیز به آرزویش که عندملیک مقتدر و همنشینی با دوستان شهید بود رسید.

 

دسته‌بندی نشده