هاروت و ماروت (قسمت هفتم)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

هاروت و ماروت دو فرشته الهی بودند که زمانی در میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران بودند، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولی از آنجا که خنثی کردن یک مطلب فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثی کردن آن را یاد بگیرد ، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.

درباره این دو فرشته که به سرزمین بابل آمدند ، افسانه ها و اساطیر عجیبی به وسیله داستان پردازان ساخته شده و به این دو ملک بزرگ الهی بسته اند تا آنجا که به آنها چهره خرافی داده اند، و حتی کار تحقیق و مطالعه پیرامون این حادثه تاریخی را بر دانشمندان مشکل ساخته اند، آنچه از میان همه اینها صحیحتر به نظر می رسد و با موازین عقلی و تاریخی و منابع حدیث سازگار است همان است که در اینجا ذکر خواهد شد.

در سرزمین بابل سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی و ایذاء مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مامور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران برکنار کنند. ولی این تعلیمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا که فرشتگان ناچار بودند برای ابطال سحر ساحران طرز آن را نیز تشریح کنند، تا مردم بتوانند از این راه به پیشگیری بپردازند، این موضوع سبب شد که گروهی پس از آگاهی از طرز سحر، خود در ردیف ساحران قرار گرفتند و باعث مزاحمت تازه ای برای مردم شدند. با اینکه آن دو فرشته به مردم هشدار داده بودند که این یک نوع آزمایش الهی برای شما است و حتی گفتند: سوء استفاده از این تعلیمات یک نوع کفر است، اما آنها به کارهایی پرداختند که موجب ضرر و زیان مردم شد[۱].

آنچه در بالا آوریم چیزی است که از بسیاری از احادیث و منابع اسلامی استفاده می شود و هماهنگی آن با عقل و منطق آشکار است ، از جمله حدیثی که از عیون اخبار الرضا علیه السلام نقل شده به روشنی این معنی را تایید می کند[۲].

اما متاسفانه برخی از مورخان و نویسندگان دائر المعارف ها و حتی بعضی از مفسران در این زمینه تحت تاثیر افسانه های مجعولی قرار گرفته اند و داستانی را که در افواه بعضی از عوام مشهور است را درباره این دو فرشته معصوم الهی ذکر کرده اند که: آنان دو فرشته بودند، خداوند آنها را برای این به زمین فرستاد تا بدانند اگر آنها نیز جای انسان بودند از گناه مصون نمی ماندند، و خدا را معصیت می کردند، آنها هم پس از فرود آمدن در زمین مرتکب چندین گناه بزرگ شدند و به دنبال آن افسانه ای درباره ستاره زهره نیز ساختند و همچنین بنابر روایات سامیان این دو فرشته بعد از ارتکاب گناه در چاه بابل به صورت سرنگون به داد آویخته شدند، باید دانست همه اینها بی اساس و جزء خرافات است و قرآن از این امور پاک می باشد و اگر تنها در متن آیات ۱۰۲و ۱۰۳ سوره بقره بیندیشیم خواهیم دید که بیان قرآن هیج ارتباطی با این مسائل ندارد.


[۱] وسائل جلد ۱۲ صحه ۱۰۶ و ۱۰۷- مجمع البیان ذیل آیه ۱۰۲و ۱۰۳ سوره بقره

[۲] وسائل جلد ۱۲ صحه ۱۰۶ و ۱۰۷

مطالعه بیشتر:

فرشتگان (قسمت اول)

 چهار فرشته مقرب (قسمت دوم)

ملک الموت (قسمت سوم)

فرشتگان و جنگ بدر (قسمت چهارم)

جبرئیل یا روح خدا (قسمت پنجم)

صفات فرشتگان (قسمت ششم)

بارگذاری فایل BGL دیکشنری Babylon برای آشنایی با فرشتگان (قسمت هشتم)

رقیب و عتید (قسمت نهم)

آیا فرشتگان مونث هستند؟ (قسمت دهم)

صفات فرشتگان (قسمت ششم)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در حقیقت قرآن به چندین صفت فرشتگان اشاره می کند :

نخست آنکه هر کدام رتبه و منزلتی دارند که از آن تجاوز نمی کنند .

دیگر اینکه آنها دائماً آماده اطاعت فرمان خدا در عرصه آفرینش و اجرای اوامر او در پهنه عالم هستی هستند، این سخن شبیه چیزی است که در آیه ۲۶ و ۲۷ سوره انبیاء آمده است که می فرماید” بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون””آنها بندگان شایسته خدا هستند که در سخن از او پیشی نمی گیرند و فرمان او را عمل می کنند.

سوم اینکه آنها پیوسته تسبیح خدا می گویند و او را از آنچه لایق مقامش نیست منزه می شمرند. از آنجایی که این دو جمله ” انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون”[۱] از نظر ادبیات عرب مفهومش “حصر” است، بعضی از مفسران از آن چنین استفاده کرده اند که فرشتگان با این عبارت می خواهند بگویند تنها ما مطیع فرمان خدا هستیم و تسبیح کننده واقعی او مائیم، اشاره به اینکه “اطاعت” و “تسبیح” بنی آدم در برابر کار فرشتگان چیز قابل ملاحظه ای نیست.

در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم :” خداوند فرشتگانی دارد که از آغاز آفرینش آنها تا روز رستاخیز برای خدا سجده می کنند و در آن روز سر از سجده بر می دارند و می گویند( ما عبدناک حق عبادک) یعنی ما حق عبادت تو را انجام ندادیم “!

آیه “الملائکه و هم لا یستکبرون”[۲]اشاره به وضع حال فرشتگان است ، که آنها در خضوع و سجده در پیشگاه حق کمترین استکبار را به خود راه نمی دهند.

لذا بلافاصله بعد از آن به دو قسمت از صفات آنها تاکیدی است بر نفی استکبار اشاره کرده و می فرماید:” یخافون ربهم من فوقهم”” آنها از مخالفت پروردگارشان که حاکم بر آنها است می ترسند” و ” ویفعلون ما یومرون””و آنچه را ماموریت دارند به خوبی انجام می دهند”[۳]، همانگونه که در آیه ۶ سوره تحریم درباره گروهی از فرشتگان می خوانیم “لا یعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون””آنها در اطاعت فرمان خدا سرپیچی نمی کنندو آنچه را دستور داده شده انجام می دهند”


[۱] صافات – ۱۶۵و۱۶۶

[۲] نحل – ۴۹

[۳] نحل – ۵۰

مطالعه بیشتر:

فرشتگان (قسمت اول)

 چهار فرشته مقرب (قسمت دوم)

ملک الموت (قسمت سوم)

فرشتگان و جنگ بدر (قسمت چهارم)

جبرئیل یا روح خدا (قسمت پنجم)

هاروت و ماروت (قسمت هفتم)

بارگذاری فایل BGL دیکشنری Babylon برای آشنایی با فرشتگان (قسمت هشتم)

رقیب و عتید (قسمت نهم)

آیا فرشتگان مونث هستند؟ (قسمت دهم)

دسته‌بندی نشده

جبرئیل یا روح خدا (قسمت پنجم)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در آیه ای از قرآن کریم این گونه آمده است که ” فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراً سویاً” ” در این هنگام ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بی عیب و نقص و خوش قیافه بر مریم ظاهر شد”[۱]

تقریباً تمام مفسران معروف، روح را در اینجا به جبرئیل فرشته بزرگ خدا تفسیر کرده اند ، و تعبیر ” روح ” از او بخاطر آنست که روحانی است و هم وجودی است حیاتبخش ، چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاء کننده همه انسانهای لایق می باشد و اضافه روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است ، که یکی از اقسام اضافه، اضافه تشریقیه است.

ضمنا از این آیه استفاده می شود که نزول جبرئیل مخصوص پیامبران نبوده البته به عنوان وحی و آوردن شریعت و کتب آسمانی منحصراً بر آنها نازل می شده  ولی برای رساندن پیام های دیگر ” مانند پیام فوق به مریم “مانعی ندارد که با غیر پیامبران نیز روبرو شود.

در آیات ۱۹ الی ۲۱ سوره تکویر خداوند می فرماید :”یقینا این قرآن کلام فرستاده بزرگواری است ( جبرئیل امین) که از سوی خداوند برای پیامبرش آورده “انه لقول رسول کریم”[۲]

و این پاسخی است به آنها که پیامبر صلی الله علیه و آله را متهم می کردند که قرآن را خود ساخته و پرداخته و به خدا نسبت داده است.

در این آیه و آیات بعد پنج وصف برای جبرئیل پیک وحی خدا بیان شده، که در حقیقت اوصافی است که برای هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.

نخست توصیف او به “کریم” بودن که اشاره و ارزش وجودی اوست ، آری او نزد خداوند بزرگ وجودی است با ارزش و با اهمیت.

سپس به اوصاف دیگر او پرداخته ،و درآیه ۲۰ سوره تکویر می افزاید:”او صاحب قدرت است ، و نزد خداوند صاحب عرش مقامی والا دارد””ذی قوه عند ذی العرش مکین”[۳]

“ذی العرش” اشاره به ذات پاک خداوند است، گرچه او صاحب تمام عالم هستی است ولی از آنجا که عرش خواه به معنی عالم ماوراء طبیعت باشد ، و یا مقام علم مکنون خداوند ، اهمیت بیشتری دارد، او را به صاحب عرش بودن توصیف کنند.

تعبیر به “ذی قوه” یعنی صاحب قدرت درباره جبرئیل به خاطر آنست که دریافت چنین پیام بزرگ و ابلاغ دقیق آن قدرت و نیروی عظیمی لازم است و اصولا هر رسول و فرستاده ای باید در حدود رسالت خود صاحب قدرت باشد، مخصوصا باید از هرگونه فراموشکاری در زمینه پیامی که مسئول ابلاغ آن است مبرا باشد.

“مکین” به معنی کسی است که صاحب منزلت و مکانت است، اساساً باید رسول شخص بزرگ و فرد برجسته ای باشد که بتواند نمایندگی و رسالت او را به عهده گیرد ، و کاملا مقرب و نزدیک به او باشد و مسلماً تعبیر به “عند” به معنی نزد به معنی حضور مکانی نیست، چرا که خداوند مکان ندارد بلکه حضوری مقامی و قرب معنوی است.

و چهارمین و پنجمین توصیف می گوید:”او فرمانروای فرشتگان و امین است””مطاع ثم امین”[۴]

تعبیر به “ثم” که برای اشاره به بعید به کار می رود ناظر به این حقیقت است که پیک وحی خدا در عالم فرشتگان نافذ الکلمه و مورد اطاعت است، و از همه اینها گذشته در ابلاغ رسالت خویش نهایت امانت را دارد.

از روایات استفاده می شود که گاه جبرئیل امین برای ابلاغ آیات قرآن از سوی گروه عظیمی از فرشتگان همراهی می شد و مسلماً در میان آنها مطاع بود و یک رسول باید در میان همراهانش مطاع باشد.

در حدیثی آمده است به هنگام نزول این آیات پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله به جبرئیل فرمود: ما احسن ما اثنی علیک ربک!: ذی قوه عنده ذی العرش مکین مطاع ثم امین،فما کانت قوتک؟ و ما کانت امانتک؟” چه خوب خداوند تو را ستوده است که فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانروا است و امین، نمونه ای از قدرت و امانت خود را بیان کن!

جبرئیل در پاسخ عرض کرد : اما نمونه قوت من اینکه مأمور نابودی شهرهای قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصدهزار مرد جنگجو وجود داشت ،به جز فرزندان آنها ، من این شهرها را از بین برداشتم و به آسمانها بردم تا آنجا که فرشتگان آسمان صدای حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آوردم، و زیرورو کردم!

و اما نمونه امانت من این است که هیچ دستوری به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخطی کرده باشم”[۵]


[۱] سوره مریم – آیه ۱۷

[۲] تکویر – ۱۹

[۳] مکین از ماده مکانت به معنی مقام و منزلت است،و به طوری که از کلمات راغب در مفردات و بعضی دیگر از مفسران استفاده می شود این ماده در اصل اسم مکان از ماده کون است ،سپس بر اثر کثرت استعمال آن را به منزله ماده فعل قرار داده و تمکن از آن مشتق شده است مانند تمسکن مه از ماده سکون است

[۴] تکویر – ۲۱

[۵] مجمع البیان جلد ۱۰ صفحه ۴۴۶- همین مضمون در تفسیر الدر المثور ذیل آیات مورد بحث نیز آمده است.

مطالعه بیشتر:

فرشتگان (قسمت اول)

 چهار فرشته مقرب (قسمت دوم)

ملک الموت (قسمت سوم)

فرشتگان و جنگ بدر (قسمت چهارم)

صفات فرشتگان (قسمت ششم)

هاروت و ماروت (قسمت هفتم)

بارگذاری فایل BGL دیکشنری Babylon برای آشنایی با فرشتگان (قسمت هشتم)

رقیب و عتید (قسمت نهم)

آیا فرشتگان مونث هستند؟ (قسمت دهم)