دسته بندی های مردم در نهج البلاغه
با مطالعه خطب، نامهها و کلمات قصار نهج البلاغه شاهد دستهبندیهای متنوعی از مردم در منظر علی علیه السلام میباشیم. در این قسمت بر آنیم تا با مروری به نهج البلاغه با پارهای از این دستهبندیها از نگاه آن امام همام آشنا گردیم.
الف – دستهبندی مردم از جهت سطوح علمی
میدانیم سطوح علمی مردم با هم یکسان نیست و تک تک افراد جامعه بهرههای مختلفی بردهاند. شاید در گذشته به دلیل محدودیت علوم بشری این امکان وجود داشت که به سادگی بین افراد جامعه تفاوتی قائل شد ولی اکنون که علوم پراکنده وهر نوع آن بسیار گسترده شده است، و هر روز نیز برشقوق آنها افزوده می شود تفاوت و اختلاف سطح دانش بین افراد بسیار مشکل باشد، ولی همیشه یک قاعده کلی پابرجاست و آن دستهبندی مردم از جهت سطوح علمی است.
v علما و دانشمندان که به نوعی اساتید علوم مختلفاند.
v دانشجویان و دانش پژوهان که تعبیر کلی آن همه افرادی که تشنه علمند و به دنبال آن روانند.
v عوام و ناآگاهان.
حضرت علی علیه السلام در خلال سخنی، این اختلاف سطوح دانش را به دانشجویی بی نظیر به نام کمیل (علیه الرحمه) آموخت.
کمیل که یکی از اصحاب بزرگ مولا علی علیه السلام است میگوید: روزی علی علیه السلام دست مرا گرفت و با خودش همراه کرد تا از شهر خارج شدیم و به محلی به نام جبان رسیدیم. همینکه از شهر خارج شدیم و خلوتی فراهم شد، تنفش الصعداء. نفس عمیقی کشید و بعد فرمود: «یا کمیل ابن زیاد؛ ان هذه القلوت اوعیه فخیرها اوعاها، فاحفظ عنی مااقول لک[۱]» یعنی: ای کمیل ابن زیاد، این دلها (ظرفهای علوم و حقایق و اسرار است. بهترین آن دلها نگاهدارنده آنهاست. سپرده شده را خوب نگاهداری کرده به یاد دارد پس (هشیار باش) از من نگاهدار و به یاد داشته باش آنچه به تو می گویم.
سپس مردم را به شکل زیر تقسیم بندی نمود که : الناس ثلاثه: فعالم ربانی، و متعلم علی سبیل نجاه، و همج رعاع[۲] یعنی: مردم سه دستهاند: عالم ربانی (دانای خداشناسی که به مبدأ و معاد آشنا بوده به آن عمل نماید) و طالب علم و آموزندهای که (از جهل و نادانی) بر راه نجات و رهایی یافتن است و مگسان کوچک و ناتوانند (نادان نفهم به انواع زشتیها آلوده) که هر آواز کنندهای (به هر راهی) را پیروند و با هر بادی میروند (درست را از نادرست تمیز نداده و به مذهب و طریقهای پایدار نیستند و به هر راه پیش می آیند میروند). شهید مطهری در ذیل این حکمت می گوید: «البته در اصطلاح حضرت علی علیه السلام عالم ربانی غیر از عالم ربانیای است که ما به هر کس تعارف می کنیم. یعنی یک عالم واقعاً صد در صد الوهی و خالص برای خدا که شاید این تعبیر جز بر پیغمبران صلواتهم اجمعین صادق نیست و متعلم علی سبیل نجاه چون آن عالم را در مقابل این متعلم گرفته، مقصود عالمی است که از بشری تعمل نمی کند[۳]».
آنگاه حضرت علیه السلام در وصف طبقه سوم می فرماید: لم یستضئوا بنورالعلم و لم یلجا و الی رکن وثیق[۴] یعنی : از نور علم پرتوی نگرفتهاند و به پایگاه محکمی هم تکیه ندارند.
بعد شروع به شکایت از مردم اهل زمان خویش می کند و از نبود کسانی که لیاقت و توانائی فهم معارف الهیه را ندارند تأسف می خورد سپس می فرماید: آری می یابم تیزفهم را که از او (برآن علوم) مطمئن نیستم. (زیرا) دست افزار دین را برای دنیا به کار می برد و به نعمتهای خدا (توفیق به دست آوردن علم و معرفت) بر بندگانش و به حجتهایش (عقل و خرد) بر دوستانش برتری می جوید.
حضرت علیه السلام در خصوص عده دیگر که پیرو دین حق هستند ولی فهمشان کوتاه است و به همین سبب در شرح حقایق و معارف، اعتمادی به فهم آنان نیست می فرماید «با اولین شبههای که روی دهد شک و گمان خلاف در دل او آتش می افروزد» تا اینجا تقریباً سخن حضرت علیه السلام یأس آور است (زیرا به نظر می رسد که) پس کسی پیدا نمی شود، ولی در ذیلش می فرماید: «اللهم بلی …..» نه اینطور هم نیست که هیچ کس پیدا نشود بلکه من اکثریت مردم را می گویم[۵].
تحلیلی بر سخنان امام علیه السلام:
در این بخش از سخنان امام علیه السلام نکتهای که قابل تأمل است نوع تقسیم بندی آن بزرگوار است که مردم را به سه دسته تقسیم کرده است و جهت تقسیم آن است که مردم یا عالمند و یا عالم نیستند. دسته دوم یا دانشجویند و یا در پی دانش نیستند. آنگاه هرقسمتی از اقسام سه گانه را به صفتی وابسته ساخته است.
دسته اول:
امام علیه السلام عالم را به صفت ربانی منسوب و به پروردگار متعال وصف نموده است: یعنی عالمی که با پروردگار متعال آشنا و عارف به خدای تعالی است.
میدانیم که خداوند میفرماید: «کونوا ربانیتین» و بعضی گفتهاند از آن جهت به این نام نامیده شده اند که دانشهای کوچک را پیش از علوم سطح بالا به دانش آموزان تعلیم میدهند و نیز گفته شده است که چون آنان علم را اصلاح می کنند و از خطا و اشتباه مبرا میسازند.
امیرالمومنین علیه السلام در جایی دیگر و به مناسبتی دیگر، اشارهای به ربانین می کند و ضمن شرح اوصاف آنها دستور به اطاعت از آنها میدهد. می فرماید: «فاستمعوا من ربانیکم، و احضروه قلوبکم، و استیفظوا ان هتف بکم و یصدق راید اهلهه و لیجمع شمله و لیحضر ذهنه، فلق لکم الامر فلق الخرزه[۶]» یعنی : پس به سخن مردم خداشناس و ربانی خود گوش فرا دهید و دلهای خود را (برای شنیدن او) حاضر سازید و چون به شما فریاد زند، از خواب غفلت بیدار شوید، کسی که برای اطلاع از چراگاه میرود باید به قوم خود راست بگوید، و باید افکار خود را جمع نماید و ذهن خویش را آماده سازد. پس هر آینه به تحقیق آن مرد عالم ربانی امور مبهم را بر شما شکافته و باز کرده است. همانند شکافتن و سوراخ کردن مهره تا معلوم گردد که در درون آن چیست؟) و همچون کندم صمغ از درخت.
میدانیم که صحنههای زندگی هیچگاه از فریب و تبلیغات کاذب خالی نیست. مردم ساده لوح خیلی زود فریب اکاذیب را می خورند و تبلیغات فریبنده ، آنها را از مسیر صحیح منحرف میسازد که اغلب رهبران الهی با این مشکل مواجه بودهاند. توده مردم در معرض خطر حمله دشمن بوده و خیلی زود به دام دشمن میافتادهاند و غالباً در حال تزلزل به سر بردهاند و به همین جهت، دشمن همیشه حداکثر استفاده را از آنان می کرد[۷]. لذا نکتهای که امام علیه السلام به آن توجه میدهد، گوش کردن به فرمان عالمان ربانی است که مشخصات آنان نیز با استنباط از کلام حضرت )ع) به شرح ذیل است:
۱ – علمای ربانی به مردم دروغ نمیگویند و اصولاً اهل دروغ نیستند.
۲ – علمای ربانی باعث وحدت و انسجاماند و به اصطلاح، افکار فراجناحی دارند و عامل پیوند همه اقشار ملت هستند.
۳ – فرزانه و با تدبیرند.
۴ – اهل تجزیه و تحلیلاند و مسائل غامض را موشکافانه و شفاف برای توجیه مردم مطرح میکنند.
دسته دوم:
دانشجو، که امام علیه السلام او را به خصیصه درراه نجات بودن وصف کرده است .
چون علم، وسیله نجات و رستگاری در عالم آخرت است و دانشجوی در مسیر تحصیل علم، در حقیقت در راه نجات حرکت می کند تا به وسیله دانش به آن هدف نهایی برسد.
دسته سوم :
عوام و ساده لوحانند که امام علیه السلام آنان را با شش ویژگی تعریف کرده است:
۱ – کلمه همج، مگس خرد را به جهت حقارت و بی ارزشی برای آنان استعاره آورده است.
۲ – آنان را به ساده لوح بودن و تازه کاری معرفی کرده است؛ زیرا این دو صفت ممکن است از نادانی سرچشمه گرفته باشد.
۳ – پیرو هر صدایی بودن، به ملاحظه شباهت داشتن به گوسفندان در غفلت و نادانی.
۴ – این توصیف که آنان با هر بادی روانند، کنایه از ناتوانی ایشان در ثبات و عدم پایبندی به یک مذهب و مرام است.
۵ – آنان از پرتو دانش روشنی نمی گیرند؛ یعنی ایشان در تاریکی جهل به سر میبرند.
۶ – آنان به پایه استواری پناه نجستهاند؛ پایه استوار، کنایه از عقاید بر حق و یا دلیل و برهانی است که بتوان در رفع گرفتاریهای آخرت بر آن تکیه کرد.
در حقیقت علی علیه السلام در تشویق دانش اندوزی و ارتقاء سطح دانش مردم را سفارش کرده است، چرا که دانش علاوه بر روشنگری و شناخت سره ازناسره امتیازهای ویژهای برای صاحب آن ایجاد می کند که هرگز ثروت و اموال نمی تواند ایجاد کند.
[۱] – نهج البلاغه – ح ۱۳۹
[۲] – نهج البلاغه – همان
[۳] – امامت و رهبری – مرتضی مطهری
[۴] – نهج البلاغه – ح ۱۳۹
[۵] – همان
[۶] – نهج البلاغه – خطبه ۱۰۷
[۷] – نهج البلاغه از دیدگاه قرآن – ترجمه مصطفی زمانی نجف آبادی