بیتابعیتی چیست؟
شاید بهترین راه برای بیان بیتابعیتی تعریف تابعیت باشد، در این صورت اگر معنای دقیق و درست تابعیت و آثار آن معلوم گردد به وضوح میتوان بیتابعیتی را تعریف و مضرات آن را تشخیص داد.
باید توجه نمود در حقوق بینالملل تعریف واحدی در خصوص تابعیت و یا ملیت ارائه نشده است، به گونهای که تعریف تابعیت از ابعاد و زوایای گوناگون میتواند متعددِ متجانس و غیر متجانس داشته باشد و حتی میتواند تعاریفی بنیادی را در برگیرد به طور مثال برخی معتقدند ملیت فرد در واقع وابستگی فرد به خانواده و جامعه انسانی خاصی است، برخی نیز بر این باورند که تابعیت پیوندی است که شخص را به ملت معینی مربوط میسازد، گروهی نیز عقیده دارند تعلق حقوقی شخصی به جمعیت تشکیل دهنده دولت را تابعیت میگویند.
در هر حال تابعیت رابطهای است بین فرد و دولت که شخص تبعه را در قبال تبعیت، به حمایت دولت متبوع خود ذیحق مینماید. چنین رابطهای، شخص تبعه را مطمئن میسازد که در رفتار و دادوستدش با اتباع بیگانه، عندالاقتضا از حمایت حقوقی و سیاسی دولت متبوع خود، که به وسیله حقوق بینالملل شناخته شده، متمتع خواهد شد. به عبارت دیگر تابعیت عبارتست از یک رابطه سیاسی، حقوقی و معنوی که فردی را به دولتی معین مرتبط میسازد.
باید توجه نمود که تابعیت عموماً مبتنی بر دو سیستم خون و سیستم خاک استوار است، بر همین اساس در ایران تابعیت به طور عمده بر سیستم خون متکی است، البته در مواردی از سیستم خاک برای کسب تابعیت استفاده شدهاست.
لذا طبق ماده ۱۵ متن اعلامیه جهانی حقوق بشر
۱. هر انسانی سزاوار و محق به داشتن تابعیتی [ملیتی] است.
۲. هیچ احدی را نمیبایست خودسرانه از تابعیت [ملیت] خویش محروم کرد، و یا حق تغییر تابعیت [ملیت] را از وی دریغ نمود.
در نتیجه در حقوق بینالملل تابعیت یک حق و اعطای آن از جانب حکومت و دولت یک تکلیف است، بی تابعیتی باعث خواهد شد تا فرد فاقد ملیت، از خدمات سیاسی و حقوقی لازم برخوردار نبوده و مشکلات عدیده ای را در خصوص اقدامات حقوقی پیش رو داشته باشد.
در آخر ذکر این نکته مهم است که به نظر میرسد از دید حقوق بینالملل اسلامی افراد جامعه انسانی به ما هو انسان از حقوق یکسانی برخوردار بوده و تابعیت ملل مختلف اصالتی در برخورداری افراد از حقوق و تکالیف ندارد، بلکه افراد جامعه به دو گروه بزرگ بلاد اسلامی و غیر اسلامی تقسیم میشوند که از منظر فقهی دارای حقوق و تکالیفی نسبت به هم هستند.