درس هایی از پدرم ۲۵
سازمان های غیر رسمی
کمتر دیده شده است که مدیران در یک سازمان با سازمان های غیر رسمی مواجه نشوند . معمولاً در کنار ساختار تشکیلاتی و کاملاً استاندارد سازمانها و شرکتها با یک سری سازمانهای غیر رسمی مواجه می شویم که با انگیزه های کاملاً متفاوت بوجود می آیند. این سازمانهای غیر رسمی از پیش طراحی نمیشود و با توجه به ارتباطات خاصی که بین پرسنل و مدیران اتفاق می افتد و یا در قبل افتاده است، بوجود می آیند . ارتباطاتی که غالباً بیرون از سازمان شکل گرفته و یک سری اعتقادات و خواسته های مشترک، آنها را بهم نزدیک کرده است . این خواسته ها میتواند جنبه های قدرتی، مالی و یا پیشبرنده امور سازمانی باشند. در خصوص دو مورد اول و دوم سازمان البتّه با تهدید مواجه است ولی در خصوص نوع سوم انتظار سرعت و ایجاد تسهیلات برای سرعت در اقدام و عمل می رود . در هر صورت از وظایف مدیران ارشد، شناسایی این گروها و سازمانهای غیر رسمی است و دقت در اهداف این سازمانهاست. در هر سه نوع آنچه مسلم است کار بصورت غیر رسمی و یا حتی رسمی ولی با گذر از موانع اداری انجام می گیرد و بی تردید سرعت کار را بالا می برد . در بسیاری از این سازمانهای غیر رسمی، مشاهده ی سرعتِ انجام کار مشهود است بر خلاف سازمان رسمی که رتق و فتق امورمهّم، گاهی در پیچ و خم بورکراسی سازمانها و شرکتها می ماند. شناخت این گروها و سازمان های غیر رسمی به مدیران ارشاد کمک شایانی می کند تا این سازمانها مدیریت شوند، تضعیف و یا تقویت گردند و با اداره کردن آنها سازمان را از خطرات نجات و یا به سمت ارتقا پیش برد. چستر بارنارد،از نخستین اندیشمندانی بود که به اهمیت ساختار سازمانی پی برد و یادآور شد که روابط غیر رسمی،(نوع سوم) هم به انجام کارها کمک می کند و هم میتواند به کارکنان در تأمین نیازهای اجتماعی شان کمک کند