درس هایی از پدرم ۲۲

زمان مطالعه: 2 دقیقه

تاریخ مشحون از افرادی است که در جایگاه قدرتی خود از وزرا و امیران مطیع و در عین حال ترسو و بله قربان گو استفاده کرده اند و بشدت از منتقدین نفرت و حتی تا محو منتقدین پیش می رفته اند . این قدرتها پایدار نبوده و بعد از اضمحلال منفور شده اند. در حقیقت این یکی از درس های بزرگ مدیریتی تاریخ به مدیران صنایع و خدمات میتواند باشد. دربسیاری از سازمانها نشانه هایی از این آفت را می توان یافت، تا جایی که جهت خشنودی مسئول مافوق، مدیران تحت الامر و کارشناسان حتی از برقراری ارتباط های دوستانه با مدیران همتراز رئیس خود احتراز کرده و جز حرف موافق و تایید ریاست و ارائه دلایلی برای اثبات نظریه او چیزی بر زبان نمی آورند . قطعا” این از بدترین روش های مدیریتی است که نیاز به اصلاح سازمانی دارد. کارگران، روسا و مدیران میانی در مواقعی از مدیران ارشد سازمان و یا سیاست های اتخاذ شده سازمان انتقادهایی دارند. شنیدن سخنان آنان از دو حالت خارج نیست. اول اینکه ممکن است برداشت و تحلیلی اشتباه از موضوعات پیرامونی داشته باشند و دوم نکات دقیق و ظریفی مطرح می کنند که در بعضی مواقع ممکن است خوشایند مدیران ارشد نباشد . در مورد اول با تشریح مواضع ، چشم انداز و طرح ارزشهای سازمانی، توسط مدیران ارشد سازمان ، شخص منتقد متوجه تحلیل اشتباه خود شده و از نشرآن در سازمان اجتناب می کند و بعد از آن مروج افکار شما می شوند و این خوب است . اما درمورد دوم شما را به جنبه های نادیده سازمان هوشیار و به سالم سازی و بهبود شرکت هدایت می نماید و از طرفی، احساس یکانگی پرسنل تحت امر را با سازمان بیشتر می کند .
یادمان باشد کاری نکنیم که پرسنل و مدیران میانی از گفتن حقایق ترس و واهمه داشته باشند و گفتن حقیقت به مدیران را معادل اخراج از سازمان بدانند.

عبدالکریم نعناکار

بدون دیدگاه برای درس هایی از پدرم ۲۲

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    4 + پانزده =