درس هایی از پدرم ۱۲

زمان مطالعه: 2 دقیقه

آیا این وظیفه من است؟این سئوالی است که هر مدیری باید از خود بپرسد. اینکه مدیران بتوانند به این سئوال پاسخ درست بدهند و در صورت اشتباه با شجاعت اعتراف کنند، نه تنها از جایگاهشان نمی کاهد بلکه بر اعتبارشان نیز می افزاید . بر خلاف بسیاری از تصورات، باید باور داشت، زمانیکه مدیران در کار تخصصی کارکنان خود دخالت می کنند و به جای آنها تصمیم میگیرند، احتمال شروع یک اشتباه، در یک پروژه کاری را بوجود می آورند. اگر کارکنان مجبور به اجرایی کردن تصمیم غیر تخصصی مدیر شوند ، باید احتمال بروز خطا و یا ایراد را در میانه و یا در پایان پروژه داد ، و اگر با دلایل حرفه ای و یا تخصصی با تصمیم مدیر مخالفت شود و بدین طریق پروژه را به چالش بکشانند در آن صورت همین کارکنان متخصص ، مخالفین طرح محسوب میشوند و در آخر اگر بدلیل تعصبات مثبت حوزه تخصصی مخالفتشان جدی تر شود احتمال عزل و یا جابجایی کارکنان متخصص دور ازانتظار نخواهد بود .نکته عجیب در تصمیمات مدیران آنجا خود نمایی میکند که پروژه با مشکلی مواجه گردد در اینصورت بیش از آنکه مدیر در تصمیم خود بازنگری کند و خودرا بازخواست نماید، در صدد است مقصری را پیدا کند تا علت را بر گرده او گذاشته و با تنبیه و یا برخورد مدیریتی، به تصور خود رسالت جایگاهیش را انجام دهد. مدیران باید بدانند اغلب قریب به اتفاق کارکنان افراد مورد اعتماد و با انگیزه ای هستند که بقای شرکتشان را دوام اشتغالشان و ارتقاء شرکتشان را افتخار خودشان می دانند . مدیریت به معنای دخالت در وظایف کارکنان متخصص و تصمیم گیری بجای آنها نیست. اگر تصمیمات در حوزه تعریف شده خودانجام گیرد آنگاه هر گونه خللی در پیشرفت کار قابل بررسی است. یادمان باشد اصولا کارکنان مایل نیستند در تکالیفشان کوتاهی کنند و همینکه بدلیل صحت انجام ماموریت مورد سئوال قرار نگیرند برایشان بهترین انگیزه کاری محسوب می شود.

عبدالکریم نعناکار

بدون دیدگاه برای درس هایی از پدرم ۱۲

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    5 × یک =