گریزی بر دلایل غیرعادلانه جنگ
برخی از جنگها براساس انگیزههای واقعی بوجود آمده و عده دیگری نیز به دلیل دستاویزهای ساختگی. چنین تمایزی ابتدا توسط پلیبیوس مشاهده گردید. وی کسی است که ندای دلایل واقعی را سر داده است. از این رو اسکندر، جنگ علیه داریوش را در لوای انتقامگرفتن از خطاهای گذشته مردمان سرزمین پارس در حق یونانیان، را به تظاهر اعلام کرد در حالی که انگیزه واقعی قهرمان برجسته و بیباک، تصاحب آسان ثروت و قلمرو بود که این تفکر حاصل گزارش هیئت اعزامی زنوفون و اجسیالوس به ایران بود.
گرچه بسیاری از قدرتها هنگامی که وارد جنگ میشوند خواهان آن هستند که انگیزههای واقعی را با دستاویزهای توجیهپذیر بپوشانند اما بازهم عدهای هستند که این دسته از روشهای به ظاهر حقطلبانه را رد میکنند و توانستهاند دلیل بهتری را در مقایسه با وکلای رومی، یک دزد ارائه دهند؛ از دزد پرسیده شده بود که چه حقی در قبال شی که دزدیده بود دارد، وی پاسخ میدهد آن شی مال من است چون آنرا به تملک خود درآورده ام!!! ارسطو در کتاب سوم فصاحت و بلاغت در مورد عاملان جنگ بحث میکند و این سوال را مطرح میسازد که آیا به بردهگرفتن مردمان همسایه غیرعادلانه نیست و آیا کسانی که جنگها را به راه میآندازند حقوق دولتهای غیرمتجاوز را در نظر دارند؟سیسیرو در کتاب اول خود «مناصب» در همین باره سخن میگوید و شجاعت را پیشامد خطر و قدرت میداند ؛ اگر عدالت از آن جدا گردد قطعاً لایق اسم دلاوری نخواهد بود. باید آنرا به عنوان بیرحمی حیوانی که همه اصول انسانیت را زیرپا میگذارد، در نظر بگیریم.
متن فوق ترجمه فصل بیست و دوم، بیست و سوم و بیست و چهارم از بخش دوم کتاب حقوق جنگ و صلح اثر هگو گروسیوس می باشد، جهت دریافت اصل و ترجمه می توانید از لینک زیر استفاده نمایید.
متن فارسی
متن انگلیسی