اقلیم کردستان (قسمت دوم)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

آنگونه که در مطلب قبلی به آن اشاره شد، بررسی استقلال طلبی اقلیم کردستان از منظر حقوقی صرف، جای بسی تأمل و تدقق دارد لکن وجود مکاتب حقوقی مختلف منشعب شده از فلسفه علم حقوق می‌تواند جهت گیری‌های متفاوتی را در این خصوص در پی داشته باشد.

همچنین پرداختن به این موضوع از لحاظ سیاست بین‌المللی و روابط بین‌الملل نیز در خور توجه است، اما پیش از آنکه بخواهیم استقلال اقلیم کردستان را تأیید یا رد کنیم، باید دو مفهوم جهانی شدن و بین‌المللی شدن را بازشناسی نماییم:

۱- جهانی شدن: از دیدگاه کارشناسان امور بین‌الملل، فرایند یکپارچگی مردم جهان در زمین واحد است. به نحوی که هیچ حادثه و رخدادی در هیچ نقطه‌ای از سیارهٔ زمین نمی‌تواند محلی و کم‌اهمیت تلقی شود، طبق برخی دیدگاه‌های موافق با جهانی شدن، این اتفاق در صورت انسجام می‌تواند سبب گسترش پیوندها و ارتباطات متقابل فراتر از حد دولت‌ها شود و اهمیت محلات و قومیت‌گرایی را به حداقل برساند.

۲- بین‌المللی شدن: مفهومی کلی است که بر عقاید و سیاست‌های منجر به منافع مشترک اقوام و ملت‌ها، تکیه دارد. این عقیده، با ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) مخالفت دارد، اینترناسیونالیست‌ها برآن‌اند که در صورت امکان‌نداشتن همکاری میان حکومت‌ها، این مساعدت بین ملت‌ها قاعدتاً امکان پذیر است. این مکتب بر آن است که بشر را به این آگاهی برساند که هر فرد متعلق به یک جامعه جهانی است.

با توجه به دو مفهوم فوق معلوم می‌گردد میان جهانی شدن و بین‌المللی گرایی تفاوت‌های بسیاری وجود دارد، به طور مثال ایجاد سازمان‌های بین‌المللی مبتنی بر منفعت‌گرایی حداکثری برای امپریالیسم جهانی در راستای سلطه طلبی اقتصادی و سیاسی بر روی ملت‌ها، میطلبد تا نظام جهانی هماهنگ شده‌ای معنی جهانی شدن را ترویج و توسعه دهد؛ در این راستا جدایی خواهی و استقلال طلبی ملت‌ها با بهانه تشکیل حاکمیت‌های مستقل کوچک کمک خواهد کرد تا با نظام‌های کوچک ناکارآمد مواجه و در راستای اعمال قدرت امپریالیستی گام بردارند.

از دیگر سو معنی بین‌المللی گرایی مفهومی جامع‌تر و همگن با ناسیونالیسم است که ملت‌ها و اقوام زندگی داخلی و ملی خود را با نظام جهانی گره زده اما ملیت خود را خارج از جدایی طلبی‌ها معنا می‌کنند، به طور مثال ایران دارای اقوام مختلفی است و هر قومیت دارای تمدن، زبان و فرهنگ مخصوص به خود است اما ایران قدرتمند زمانی معنی پیدا می‌نماید که همه قومیت‌ها ذیل یک پرچم واحد به زیست بین‌المللی خود بپردازند در حالی که اگر شاهد تجزیه اقوام و اقلیم‌ها گردیم قدرت سیاسی، اقتصادی و حاکمیتی نیز دچار نقصان خواهد شد و این دقیقاً همان پاشنه آشیلی است که اقلیم کردستان به آن بی توجه است.

درواقع جدا سازی اقلیم کردستان از پیکره پهناور عراق باعث خواهد شد تا بسیاری از معادلات جهانی دستخوش تغییر گردد، عدم شناسایی این سرزمین توسط همسایگان سبب خواهد شد تا تمامی راه‌های هوایی و زمینی این سرزمین محدود و در واقع قهراً محصور گردد و این اتفاق دلیلی خواهد شد تا حاکمیت خود خوانده سرزمین شناسایی نشده در اندک زمانی به علت عدم تعاملات بین‌المللی سقوط نماید.

لذا ترویج این تفکر که می‌بایست قومیت‌ها و اقلیم‌ها جدا شوند فارغ از اینکه این امر فی نفسه صحیح یا غلط است، امری است پیچیده که می‌بایست تمامی جهات آن را مورد مداقه قرار داد، جهانی شدن و بین‌المللی گرایی دو روشی است که ملت‌ها می‌توانند از آن در راستای تأمین منافع خود استفاده نمایند اما آنچه مورد اهمیت است عدم بازی در زمینی است که توسط امپریالیست‌ها مهیا شده، از اینرو حفظ اتحاد و یکپارچگی کشورها و کمک به حاکمیت‌های مرکزی و رفع نقصان‌های موجود بهترین شیوه برای تعالی کشورها، ملت‌ها، اقوام و اقلیم‌هاست.

 

بدون دیدگاه برای اقلیم کردستان (قسمت دوم)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    هفت − دو =